Dard by Mc Tes Lyrics
{ Verse 1 }
اگه ی خط سفید تو مشکی های قبل مردنم
هست قبر قلبم اومدم برونم مرگو
آخرین جبرو
می تازم به نفسم قراره رنگ هامو به رنجم
از پستون طبیعتمون میمکم سهمم رو
وقتی همه میخابن من مینوشم زهرم
از حاشیه میدزدن عشقو پی قدرت ها
من آذوقه میکنم متنیو واسه تودشون آماده میکردم
مماصدت موازی همین شعرهای کم رنگ
تو سرم تعلقاتم نرسید به دغدغم زورش
ورق نمیخوره کتاب فصلم
تو سرمای کشنده حائل دو قرنم
حتی از سفر نور به تاریکی میترسم
طوفانی دریای فکرم منو میکنه غرقم
امواج فریب افق شعبده میکردن
تو مغزم هم گریه میکنم هم میخندم
دارم با حضور پر رنگ خودم میجنگم
شمانم کشیده های مبتلا به تخیل خوشی رو
تو تاریکی ژرف نمیفهمم
{ Chorus }
من میخونم پریدن پرنده ها رو
میبینم نجوام میشنوم نگاه رو
مینویسم علف میکشم ابهامو
میپیچم سیاهو میگیرم دود ادراکو
من میخونم پریدن پرنده ها رو
میبینم نجوام میشنوم نگاه رو
مینویسم علف میکشم ابهامو
میپیچم سیاهو میگیرم دود ادراکو
من میخونم پریدن پرنده ها رو
میبینم نجوام میشنوم نگاه رو
مینویسم علف میکشم ابهامو
میپیچم سیاهو میگیرم دود ادراکو
من میخونم پریدن پرنده ها رو
میبینم نجوام میشنوم نگاه رو
مینویسم علف میکشم ابهامو
میپیچم سیاهو میگیرم دود ادراکو
{ Verse 2 }
نوشته هام دارن درونمو لو میدن
من بودنو لخت دیدم
نبودنو برد
واسه سرودنو دردغرورمو خوردم
غروبم کشت منو نخوندمو گفت
من قانونمو پتک
نه اروممو لخت
اما همین باد لعنتی خونمو برد
من مدیون رنگارو که باختم رنگ
یه دم حواسم رفت و بعد بهارم مرد
شدم خوابگرد جاده های روشن توهم
بیدار سایه ها تغیان افتابم مرد
فریب بارونو خوردم عین شکوفه ها
به لغزش باد میگفت تموم وجودم کفر
اما پروا نبود چون اونی که باید نبود
وجود نداشت همراه نبود
“[?]”تنهاترین تماشاگر این حجم
این شب لعنتی مث وطنمه یادگارم برد
دیگه درمون خیال من نیست
تو سرم شوق نوشتن نیست
امید التیامو سایه ها نوشتن نور
دیگه حتی پروانه هم عاشق شمع نیست
پروانه ام مرد
اگه ی خط سفید تو مشکی های قبل مردنم
هست قبر قلبم اومدم برونم مرگو
آخرین جبرو
می تازم به نفسم قراره رنگ هامو به رنجم
از پستون طبیعتمون میمکم سهمم رو
وقتی همه میخابن من مینوشم زهرم
از حاشیه میدزدن عشقو پی قدرت ها
من آذوقه میکنم متنیو واسه تودشون آماده میکردم
مماصدت موازی همین شعرهای کم رنگ
تو سرم تعلقاتم نرسید به دغدغم زورش
ورق نمیخوره کتاب فصلم
تو سرمای کشنده حائل دو قرنم
حتی از سفر نور به تاریکی میترسم
طوفانی دریای فکرم منو میکنه غرقم
امواج فریب افق شعبده میکردن
تو مغزم هم گریه میکنم هم میخندم
دارم با حضور پر رنگ خودم میجنگم
شمانم کشیده های مبتلا به تخیل خوشی رو
تو تاریکی ژرف نمیفهمم
{ Chorus }
من میخونم پریدن پرنده ها رو
میبینم نجوام میشنوم نگاه رو
مینویسم علف میکشم ابهامو
میپیچم سیاهو میگیرم دود ادراکو
من میخونم پریدن پرنده ها رو
میبینم نجوام میشنوم نگاه رو
مینویسم علف میکشم ابهامو
میپیچم سیاهو میگیرم دود ادراکو
من میخونم پریدن پرنده ها رو
میبینم نجوام میشنوم نگاه رو
مینویسم علف میکشم ابهامو
میپیچم سیاهو میگیرم دود ادراکو
من میخونم پریدن پرنده ها رو
میبینم نجوام میشنوم نگاه رو
مینویسم علف میکشم ابهامو
میپیچم سیاهو میگیرم دود ادراکو
{ Verse 2 }
نوشته هام دارن درونمو لو میدن
من بودنو لخت دیدم
نبودنو برد
واسه سرودنو دردغرورمو خوردم
غروبم کشت منو نخوندمو گفت
من قانونمو پتک
نه اروممو لخت
اما همین باد لعنتی خونمو برد
من مدیون رنگارو که باختم رنگ
یه دم حواسم رفت و بعد بهارم مرد
شدم خوابگرد جاده های روشن توهم
بیدار سایه ها تغیان افتابم مرد
فریب بارونو خوردم عین شکوفه ها
به لغزش باد میگفت تموم وجودم کفر
اما پروا نبود چون اونی که باید نبود
وجود نداشت همراه نبود
“[?]”تنهاترین تماشاگر این حجم
این شب لعنتی مث وطنمه یادگارم برد
دیگه درمون خیال من نیست
تو سرم شوق نوشتن نیست
امید التیامو سایه ها نوشتن نور
دیگه حتی پروانه هم عاشق شمع نیست
پروانه ام مرد