Tekye Bar Baad by Maslak Lyrics
صبر کن داره میاد یادم
لعنتی من بهت هنوز نیاز دارم
چرا گوشاتو گرفتی زدی خودتو به کری
با دستایه خودت میخوای گورتو بکنی
صب کن صب کن داره میاد یادم
یه پسرک اینجاست که میشناسمش هر ساله
روی شونه هاش یه کوله پر غم داره
کز زده یه گوشه تنها با دفترش
یه دریای ارومه که از درون مواجه
دوست داره فقط از کنار ادما مث سایه رد شه
هردینی جلو تاریخ انقضای مغزش
به چشش یه لحضه نگاه کنی میگی که یه صدای دنده
از درونش همش گفته بایدگوش بدی فقط تو به ندای قلبت
مث کوه ، مث سنگه
یه روح قویه پشت این جسم خسته
گاهی هی به سرش میزنه بپره از ارتفاع با بال بسته
حتی اگه بگن بهش پایانش مرگه
اون فقط میدونه که باید بره
بذار همه بگن بازنده بش
اینجا فرجام قاصدک پر پر شدنه
جاذمه نیش گوشات احمق شدنه نه
غریبگی نکن جلوتر بیا فریبت نمیدم
همون که اشقه سابقن که زار نزنه هیچه
کاری کن تا ازادی همیشه به تنش میکرد
میدونم زمین نمیشن این افکاره باز یک روز بیاد نتیجه میدن
اینجا همیشه میگم پسرم سرت باس پایین باشه
وگرنه میبینی دم پا/گاهی
میگم مگه ما کاری کردیم و چیزیم جز یه چتر افتابی
که بارون وهم تو همه لحضه هاش بارید
این تابلو هایی که رو به روتن چی نشون میدن
جامعه پیر زن ابستنی از روح گه بچه هاش ماییم
که بچه هاش ماییم
حقیقتا میباره از جلد حرفام
من فکر فردام
کبوتری که نداره حس پرواز
فرجام شونش میشه تکه بر باد
جای تعجب نیستش نه وقتی این خونه رو آبه
کجه ستونش و بازیچه ایی افسارت دسته غروره
بگو دم گلوله گرم که سینه ها رو شکافت
تا بلکه فرو بریزه میله های زن/ان
کی سفیده کی سیاه
تو تیره باش تو وجدان بهایی نده وقتی کینه ها ج/ت داد
ما پشت یه نیمکت بودیم مهره ریز هردومون نوشتیم رو کاغذ
تو نوشتی از عشق من نوشتم از درد
این چشایه بسته بود که به من لگد زد
هر طرف برگشتم دیدم که صورت ها به پشته نقابا گمن
روزا میخن از شب پی تر/ما/لن
میکنن لباسا رو رنگ نگاه ها رو پرت
گوش شنوا داری تا صدا ها رو بم میکنن
کمرا رو خم دست از پا خطا بکنی میسازن ازت یه احمق
با روان خط خطی که گوشت و پوست استخونش حالا عاری از روحه
راه میرن رون فلج از درون رو ویلچر لباشون خندون
با لباس تنفسم یکی باید باشه بالا سرت بکنه کوکت
راه برو اره ادمک ضعیف فکر این نباش که میخوای بخوری به زمین
یه قاعده ست یه قانون که زمین داره
که شاید تنها کسی که هیچوقت زمین نخوره یه زمین خواره
بگو بینم اصن این حرفا هست سوی سایز گوشات
این صدای منه از عمق وجودم که رو تفکرات غلطت مهر دروغ زد
که نمیبازم حتی توی اوج سقوطم
میدونم همیشه یه خورشیدی پشت غروب هسته وهمه
ارزوم اینه بفهمم ای کاش بفهمی ای کاش بفهمن ای کاش
همون بارونی که میپرستیمش ازش متنفره اونی که پره کفشاش
لعنتی من بهت هنوز نیاز دارم
چرا گوشاتو گرفتی زدی خودتو به کری
با دستایه خودت میخوای گورتو بکنی
صب کن صب کن داره میاد یادم
یه پسرک اینجاست که میشناسمش هر ساله
روی شونه هاش یه کوله پر غم داره
کز زده یه گوشه تنها با دفترش
یه دریای ارومه که از درون مواجه
دوست داره فقط از کنار ادما مث سایه رد شه
هردینی جلو تاریخ انقضای مغزش
به چشش یه لحضه نگاه کنی میگی که یه صدای دنده
از درونش همش گفته بایدگوش بدی فقط تو به ندای قلبت
مث کوه ، مث سنگه
یه روح قویه پشت این جسم خسته
گاهی هی به سرش میزنه بپره از ارتفاع با بال بسته
حتی اگه بگن بهش پایانش مرگه
اون فقط میدونه که باید بره
بذار همه بگن بازنده بش
اینجا فرجام قاصدک پر پر شدنه
جاذمه نیش گوشات احمق شدنه نه
غریبگی نکن جلوتر بیا فریبت نمیدم
همون که اشقه سابقن که زار نزنه هیچه
کاری کن تا ازادی همیشه به تنش میکرد
میدونم زمین نمیشن این افکاره باز یک روز بیاد نتیجه میدن
اینجا همیشه میگم پسرم سرت باس پایین باشه
وگرنه میبینی دم پا/گاهی
میگم مگه ما کاری کردیم و چیزیم جز یه چتر افتابی
که بارون وهم تو همه لحضه هاش بارید
این تابلو هایی که رو به روتن چی نشون میدن
جامعه پیر زن ابستنی از روح گه بچه هاش ماییم
که بچه هاش ماییم
حقیقتا میباره از جلد حرفام
من فکر فردام
کبوتری که نداره حس پرواز
فرجام شونش میشه تکه بر باد
جای تعجب نیستش نه وقتی این خونه رو آبه
کجه ستونش و بازیچه ایی افسارت دسته غروره
بگو دم گلوله گرم که سینه ها رو شکافت
تا بلکه فرو بریزه میله های زن/ان
کی سفیده کی سیاه
تو تیره باش تو وجدان بهایی نده وقتی کینه ها ج/ت داد
ما پشت یه نیمکت بودیم مهره ریز هردومون نوشتیم رو کاغذ
تو نوشتی از عشق من نوشتم از درد
این چشایه بسته بود که به من لگد زد
هر طرف برگشتم دیدم که صورت ها به پشته نقابا گمن
روزا میخن از شب پی تر/ما/لن
میکنن لباسا رو رنگ نگاه ها رو پرت
گوش شنوا داری تا صدا ها رو بم میکنن
کمرا رو خم دست از پا خطا بکنی میسازن ازت یه احمق
با روان خط خطی که گوشت و پوست استخونش حالا عاری از روحه
راه میرن رون فلج از درون رو ویلچر لباشون خندون
با لباس تنفسم یکی باید باشه بالا سرت بکنه کوکت
راه برو اره ادمک ضعیف فکر این نباش که میخوای بخوری به زمین
یه قاعده ست یه قانون که زمین داره
که شاید تنها کسی که هیچوقت زمین نخوره یه زمین خواره
بگو بینم اصن این حرفا هست سوی سایز گوشات
این صدای منه از عمق وجودم که رو تفکرات غلطت مهر دروغ زد
که نمیبازم حتی توی اوج سقوطم
میدونم همیشه یه خورشیدی پشت غروب هسته وهمه
ارزوم اینه بفهمم ای کاش بفهمی ای کاش بفهمن ای کاش
همون بارونی که میپرستیمش ازش متنفره اونی که پره کفشاش