Song Page - Lyrify.me

Lyrify.me

Bive Siyah by Kaardo Lyrics

Genre: rap | Year: 2021

شب جمعه س ساعت شیش و نیمه عصره
حالم خوب نیست مغزم میره خلسه
چه آخر هفته ی گندیه پسر
زدم به دل کوه انقد سنگینه دلم
باید این حس گندو زود بکشم
فندک توی دستمه دود تو شٌشم
با این پایپ آسمون تا تهش سفیده
امشب دنیا به آخرش رسیده
از این بالا شهر تو سٌقوطه انگاری
یه قصه ی تموم، یه دروغ تکراری
یکی یکی چراغ خونه ها روشن میشن
هوا گرگ و میشه و منم بلند میشم
دارم میرم توی جاده یه قدم بزنم
انگاری شول چسبیده سرم به تنم
حس داغ شدن به پاهام دست میده
زمین گرماشو کم کم داره پس میده
آسفالت کهنه ی این جاده زخمی
باید منو برسونه به یه کافه نزدیک
صدا زوزه های سگای هرزه تو شب
نور تیر برق و درختای سروه تو هم
طبق آدرس تا اینجا غلط نبودن
شاید اونا که آدرسو دادن بلد نبودن
تو این تاریکی موندم و کوچه ای باز
هیچ خبری نیس فقط یه خونه اینجاس
بهتره در خونه هه رو بزنم دیگه
و بپرسم یه تلفن بزنم، میشه؟
در باز شد یه خانوم چشم بادومی
منو برانداز کرد و بهم آرومی
گفت منتظرت بودم مهره ی سفید
فکر نمیکردم که به موقع برسی
یه زن مرموز که یه کیمونو پوشیده
که پر از طرح برگ و گلای کوچیه
تعجب کردم اینجا خونه م داره
چرا هرچی که دوس دارم اونم داره
اون شانسه که دوبار به در نمیزنه
مرغ سعادت جایی پر نمیزنه
با سکوتش انگار میگفت بیا بام بازی
نگاهشو دزید سرو انداخت پایین
گیج خورد اومدش جلو به من دست زد
گونه هاش گل انداخت و یه لبخند زد
شال کیمونوشو باز کرد چشامو بستم
صدام درنمیومد شد نفسام حبصم
زیرلب به زبون خودش یه چیزی بم گفت
که انگار فهمیدم یه چی شبیه: هی تو
منو بغل کرد اومد رو پنجه ی پاش
شهوت سوسو میزد تو برق چشاش
نفساش صورتمو قل قلک میدادن
کم طاقت، میخواس نشون بدم چی دارم
لب اولو گرفتیم آروم و کوتاه
بوی شکوفه ی گیلاس پیچید از لای موهاش
طعم خون میداد و من خوشم میومد
توصیفش سخته فقط خودم میدونم
چشماش دودو میزد از شور و شهوت
تو بهشت بودم یه خونه ی دور و خلوت
تا اینکه گذشت یه پاسی از شب
دلم یه سیگار میخواست تا رازی تر شم
از خواب پرید داد زد چیکار میکنی
اینوقت شب نباید بیدار میشدی
تو هیچوقت از این خونه بیرون نمیری
هیچ تماسی هم با بیرون نمیگیری
گفتم چت شده چرا هذیون میگی
من الان میام، گفت نرو مصدوم میشی
افتاد روم گفت برو اگه مردشی
چاقو رو چسبوند به صورتم خط کشید
از لبه ی گوشم تا گوشه ی لبم
سیل خون راه افتاد تو کوچه ی سرم
شوخی نبود آماده شده بود واسه کشتنم
مچشو چسبیدم به شکمش مشت زدم
ولی قدرت همیشه تو بدنم نبود
تا بخوام به خودم بیام زدتم پس اون
همه چی تاریک شد دیگه یادم نمیاد
...
هوای صبح میخوره به پشت پلکم
...
بدنم داره سرد میشد عین مرده
داریم کم کم میرسیم به صبح جمعه
اینجا کجاس یه خرابه بین راه بود
کنارم چیزی نیست جز پایپ و چاقو
زخم واقعی بود و اون هرزه خیال
آدم گاهی پرت میشه از مرز خیال
هوس یه سبد پره از سر شیداس
یه کوچه باغ ته ناپیداس
شنل پوش سیاه وقتی که شب میشه
مثل حلقه دود تو هوا محو میشه
یه حس موندن یه زخم ساده
منو باز میکشونه به سمت جاده