Haziyoon by Gdaal Lyrics
سیزده نود و دو
نه نیستش باکی اصلاً
حسابم پاکه مُهرست هدفام رو به رومن
قدمام استوارن حتی روی خاک غُربت
افکار پَرت و هذیون اسیرِ گرد و اَفیون
دلهای سرد و یَخو خون میباره از آسمونه چشمم
یه قصه ـَست که باید بنویسمش به دقت
آره سرمایه واسه من یه خودکار
که توو دستامه آره پس یه عمر باهامه
میگن دوری أ واقعیت کاملاً غافلم واقعیت
آبستنِ رویامو بگو میگیری نه
حقیقت جُلوته میگیریش من
عاشق میوه ی ممنوعم
اگه از بهشت ترد بشیم
توئم اونو باهام میچینش یا میگی نیستم
میگی ریسک کم میکنی و تا حالا سواره
قطار سرنوشت نشدی بی بیلیط پس
تو فقط ترسیدی هرچی که برات زدن
تو همش رقصیدی ، ترسیدی
تو فقط ترسیدی هرچی که برات زدن
تو همش رقصیدی تو فقط ترسیدی
ترسیدی رقصیدی ، تو همش رقصیدی
تو فقط ترسیدی
میرم و نداره پاهام ناشو
میخوام ببینم بالا هاشو
خواستن فکرمو حبس کنن
دستامو بستنُ بال هام باز شد
ببین نه من نرفتم از راه راست رفتم
من از چپ هی میمونم
عاشق شبِ شهرم و تنی که داغ تر از جهنمِ
تصویرا تار تر از قبلاً فکرم باز تر از اول
آره آرزو رو پیدا کردم یکمی باهاش زدم قدم
گفت بهم جنگه زندگی صلح بعدِ مرگ
بنویس آره بنویس ، سرده لحظه های ما
تلخه حقیقت درست مثِ نگاهای بچه های کار
عقل میگه نگو دل میگه مجبورم
میگن خطرناکن کلماتم
ولی من عاشق چیدن میوه ی ممنوعم
عاشق چیدن میوه ی ممنوعم
عاشق چیدن میوه ی ممنوعم
عاشق چیدن میوه ی ممنوعم
تو فقط ترسیدی هرچی که برات زدن
تو همش رقصیدی ، مرسی اردلان
نمیدونم چی شد یهو اینطوری شدن
برام مَردم عجیبن انگار جیمبو ریسونم
نه نیستش باکی اصلاً
حسابم پاکه مُهرست هدفام رو به رومن
قدمام استوارن حتی روی خاک غُربت
افکار پَرت و هذیون اسیرِ گرد و اَفیون
دلهای سرد و یَخو خون میباره از آسمونه چشمم
یه قصه ـَست که باید بنویسمش به دقت
آره سرمایه واسه من یه خودکار
که توو دستامه آره پس یه عمر باهامه
میگن دوری أ واقعیت کاملاً غافلم واقعیت
آبستنِ رویامو بگو میگیری نه
حقیقت جُلوته میگیریش من
عاشق میوه ی ممنوعم
اگه از بهشت ترد بشیم
توئم اونو باهام میچینش یا میگی نیستم
میگی ریسک کم میکنی و تا حالا سواره
قطار سرنوشت نشدی بی بیلیط پس
تو فقط ترسیدی هرچی که برات زدن
تو همش رقصیدی ، ترسیدی
تو فقط ترسیدی هرچی که برات زدن
تو همش رقصیدی تو فقط ترسیدی
ترسیدی رقصیدی ، تو همش رقصیدی
تو فقط ترسیدی
میرم و نداره پاهام ناشو
میخوام ببینم بالا هاشو
خواستن فکرمو حبس کنن
دستامو بستنُ بال هام باز شد
ببین نه من نرفتم از راه راست رفتم
من از چپ هی میمونم
عاشق شبِ شهرم و تنی که داغ تر از جهنمِ
تصویرا تار تر از قبلاً فکرم باز تر از اول
آره آرزو رو پیدا کردم یکمی باهاش زدم قدم
گفت بهم جنگه زندگی صلح بعدِ مرگ
بنویس آره بنویس ، سرده لحظه های ما
تلخه حقیقت درست مثِ نگاهای بچه های کار
عقل میگه نگو دل میگه مجبورم
میگن خطرناکن کلماتم
ولی من عاشق چیدن میوه ی ممنوعم
عاشق چیدن میوه ی ممنوعم
عاشق چیدن میوه ی ممنوعم
عاشق چیدن میوه ی ممنوعم
تو فقط ترسیدی هرچی که برات زدن
تو همش رقصیدی ، مرسی اردلان
نمیدونم چی شد یهو اینطوری شدن
برام مَردم عجیبن انگار جیمبو ریسونم