Hala by Gdaal Lyrics
؛{مقدمه}؛
ابرا دارن نقره ای میشن
گاهی فکر میکنم به روزای قبلم
به روزهای سختم
به اون دعای بعدم
یادم میاد ارادم
شکوند اره سدارو
یه صدا تو سیاهی گفت به نور آره برگرد
؛{همخوان}؛
حالا سراغمو میگیرنو
حالا من این بالا میشینمو
اگه من تبم نکنم
بازم برام میمیرنو
حالا از بالا میخندم
حالا ترس باهام نیست اصلا
مهم نی مهم نی پشتم دارن چی میگن
بازم جلوم تا صبح دارن الماسا میرقصن
؛{قسمت اول}؛
توی ذهنم خاطراتم خط میخورن
تو بیست و یک وحشی شدم
از فلویی که باهاش رپ میکنم
یادمه از نزدیکام مثل رفیقم زخمی شدم
ولی بازم توی ذهنم فکرشو رد میکنم
حالا تنهایی من ساختمش
میچرخه رو به روم با اون تن لاغرش
کصخوار برنامه
یهویی حال میده دارا
داره حالمو با ملودیا میگه
؛{همخوان}؛
حالا سراغمو میگیرنو
کجایی حالا
من این بالا میشینم
حالا من تبم نکنم بازم برام میمیرنو
حالا براما مرقصن
جلوم وای نمیستن از ماها میترسن
مهم نی مهم نی پشتم دارن چی میگن
بازم جلوم تا صبح دارن الماسا میرقصن
؛{پس همخوان}؛
حالا الماسا میرقصن
حالا الماسا میرقصن
حالا الماسا میرقصن
حالا الماسا میرقصن
؛{قسمت دوم}؛
یادمه سختی ها دستامو میبستن
یادمه نزدیکا عهدا رو شکستن
فهمیدم عشق توی افسانه ها خوبه
وقتی اون که میگفت عاشقمه قبرمومیکند
حالا تنهایی من ساختمش
هیچوقت باختنو من نکردم باورش
پرچم بالا من میرم تا آخرش
می مونم برا اون که کنارمه تا تهش
؛{پل}؛
همرام حس عجیبیه
تاثیر مخ آزاده
هر شب شبِ عزیزیه
انگار پاداشمو خدا داده
؛{پس همخوان}؛
حالا الماسا میرقصن
حالا الماسا میرقصن
حالا الماسا میرقصن
حالا الماسا میرقصن
ابرا دارن نقره ای میشن
گاهی فکر میکنم به روزای قبلم
به روزهای سختم
به اون دعای بعدم
یادم میاد ارادم
شکوند اره سدارو
یه صدا تو سیاهی گفت به نور آره برگرد
؛{همخوان}؛
حالا سراغمو میگیرنو
حالا من این بالا میشینمو
اگه من تبم نکنم
بازم برام میمیرنو
حالا از بالا میخندم
حالا ترس باهام نیست اصلا
مهم نی مهم نی پشتم دارن چی میگن
بازم جلوم تا صبح دارن الماسا میرقصن
؛{قسمت اول}؛
توی ذهنم خاطراتم خط میخورن
تو بیست و یک وحشی شدم
از فلویی که باهاش رپ میکنم
یادمه از نزدیکام مثل رفیقم زخمی شدم
ولی بازم توی ذهنم فکرشو رد میکنم
حالا تنهایی من ساختمش
میچرخه رو به روم با اون تن لاغرش
کصخوار برنامه
یهویی حال میده دارا
داره حالمو با ملودیا میگه
؛{همخوان}؛
حالا سراغمو میگیرنو
کجایی حالا
من این بالا میشینم
حالا من تبم نکنم بازم برام میمیرنو
حالا براما مرقصن
جلوم وای نمیستن از ماها میترسن
مهم نی مهم نی پشتم دارن چی میگن
بازم جلوم تا صبح دارن الماسا میرقصن
؛{پس همخوان}؛
حالا الماسا میرقصن
حالا الماسا میرقصن
حالا الماسا میرقصن
حالا الماسا میرقصن
؛{قسمت دوم}؛
یادمه سختی ها دستامو میبستن
یادمه نزدیکا عهدا رو شکستن
فهمیدم عشق توی افسانه ها خوبه
وقتی اون که میگفت عاشقمه قبرمومیکند
حالا تنهایی من ساختمش
هیچوقت باختنو من نکردم باورش
پرچم بالا من میرم تا آخرش
می مونم برا اون که کنارمه تا تهش
؛{پل}؛
همرام حس عجیبیه
تاثیر مخ آزاده
هر شب شبِ عزیزیه
انگار پاداشمو خدا داده
؛{پس همخوان}؛
حالا الماسا میرقصن
حالا الماسا میرقصن
حالا الماسا میرقصن
حالا الماسا میرقصن