Gereftar by Fereidoon Foroughi Lyrics
وقتی که دستای باد
قفس مرغ گرفتارو شکست
شوق پروازو نداشت
وقتی که چلچله ها
خبر فصل بهارو میدادن
عشق آوازو نداشت
دیگه آسمون براش
فرقی با قفس نداشت
واسه پرواز بلند
تو پَرش هوس نداشت
شوق پرواز، توی ابرا
سوی جنگلای دور
دیگه رفته از خیال اون پرنده ی صبور
اما لحظه ای رسید
لحظه پریدن و رها شدن
میون بیم و امید
لحظه ای که پنجره
بغض دیوارو شکست
نقش آسمون صاف
میون چشاش نشست
مرغ خسته پر کشید و
افق روشنو دید
تو هوای تازه دشت
به ستاره ها رسید
لحظه ای پاک و بزرگ
دل به دریا زد و رفت
با یه پرواز بلند
تن به صحرا زد و رفت
قفس مرغ گرفتارو شکست
شوق پروازو نداشت
وقتی که چلچله ها
خبر فصل بهارو میدادن
عشق آوازو نداشت
دیگه آسمون براش
فرقی با قفس نداشت
واسه پرواز بلند
تو پَرش هوس نداشت
شوق پرواز، توی ابرا
سوی جنگلای دور
دیگه رفته از خیال اون پرنده ی صبور
اما لحظه ای رسید
لحظه پریدن و رها شدن
میون بیم و امید
لحظه ای که پنجره
بغض دیوارو شکست
نقش آسمون صاف
میون چشاش نشست
مرغ خسته پر کشید و
افق روشنو دید
تو هوای تازه دشت
به ستاره ها رسید
لحظه ای پاک و بزرگ
دل به دریا زد و رفت
با یه پرواز بلند
تن به صحرا زد و رفت