Overjoyed by Bomrani Band Lyrics
روزایی که منو بردن
منو دور دور گم کردن
شبایی که هنوزم هستن
منو بیدار زندون کردن
انگار تیربارون شدم
همه جام خلل و فُرَجه
حکایت عشق من به تو
حکایت آب و سد کرجه
ولی تو نه مثل آفتابی
که حضور و غیبت افتد
دگران روند و آیند
و تو همچنان که هستی
هر سال با خودم میگم
که امسال دیگه سال منه
شده یه سال و دو سال و سی سال
و سال به سال پیرتر مال منه
ولی تو نه مثل آفتابی
که حضور و غیبت افتد
دگران روند و آیند
و تو همچنان که هستی
کشتی بی ناخدا
آخر به گل نشسته
حساب روز و شبم
دیگه از دستم در رفته
ولی تو نه مثل آفتابی
که حضور و غیبت افتد
دگران روند و آیند
و تو همچنان که هستی
ولی یه چیزی بوده, هست
که باز افتاده به جونم
شبیه یه شعریه که
دائم با خودم می خونم
همه عمر بر ندارم
سر از این خمار مستی
که هنوز من نبودم
که تو در دلم نشستی
منو دور دور گم کردن
شبایی که هنوزم هستن
منو بیدار زندون کردن
انگار تیربارون شدم
همه جام خلل و فُرَجه
حکایت عشق من به تو
حکایت آب و سد کرجه
ولی تو نه مثل آفتابی
که حضور و غیبت افتد
دگران روند و آیند
و تو همچنان که هستی
هر سال با خودم میگم
که امسال دیگه سال منه
شده یه سال و دو سال و سی سال
و سال به سال پیرتر مال منه
ولی تو نه مثل آفتابی
که حضور و غیبت افتد
دگران روند و آیند
و تو همچنان که هستی
کشتی بی ناخدا
آخر به گل نشسته
حساب روز و شبم
دیگه از دستم در رفته
ولی تو نه مثل آفتابی
که حضور و غیبت افتد
دگران روند و آیند
و تو همچنان که هستی
ولی یه چیزی بوده, هست
که باز افتاده به جونم
شبیه یه شعریه که
دائم با خودم می خونم
همه عمر بر ندارم
سر از این خمار مستی
که هنوز من نبودم
که تو در دلم نشستی